فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه بهشتی

١٢بهمن

این هفته پنجمین جمعه بود.خداراشكر... داری بزرگ میشی عزیزم ایناباتمام وجوداحساس میكنم... كلمات زیادی میگی ... خیلی خانوم ترشدی... راستی دهمین مرواریدم دوهفته ای هست جوونه زده خدایابه خاطرهمه نعمتای بی منتت شكر
13 بهمن 1393

شیار143

دیشب همراه ننه الفت 143شیاررادنبال گمشده اش گشتیم ... زیبابودوتاثیرگذار... خدایاادامه دادن راهشان بسی سخت شدست ودشوار .یاریمان كن
8 دی 1393

داری بزرگ میشی...

داشتم تواشپزخونه اشپزی میكردم. دیدم صدایی شبیه پچ پچ كردن میاد... الهی فدای دخترم بشم عروسكش راگذاشته بود روپاهاش وخیلی قشنگ میگفت پیش پیش پیش پیش...انشاالله بچه خودت رابزرگ كنی دخترم. خدایابه خاطرهمه نعمتای بی منتت شكر
5 دی 1393

نهمین مروارید

چندروزیه بی اشتهاشدی.دلایل مختلفی برای خودم درنظرمیگرفتم.گاهی میگفتم به خاطرمسافرته گاهی میگفتم شایدازبس همه گفتن چه خوب كه همه چیزمیخوره اینطورشدی گاهیم میگفتم به خاطرراه افتادن وبازیگوشیه...تااینكه امشب وقتی داشتی گریه میكردی وسعی میكردم ارومت كنم متوجه یه سفیدی خیلی نازتولثه بالاسمت چپ شدم... رویش نهمین مرواریدت مبارك فاطمه بانوی من... خدایابه خاطرهمه نعمتهای بی منتت شكر پ.ن؛همیشه ازدندونای اسیاب میترسیدم فكرمیكردم خیلی سخته.خداراشكراولیش خودنمایی كرد.
3 دی 1393

این روزها

دوستم راست میگفت تابچه هاراه نیفتادند همش میگیم وای چرازودترراه نمیفتند... وقتیم راه میفتند همش داریم میگیم یه دقیقه بشین واروم باش... حالاحکایت ماوفاطمه بانو... ازصبح تاخودشب من ودخترم پیاده روی داریم کلا...
29 آذر 1393